تاقچه ها، رف ها، ارسي ها، هشتي ها، حوض ها و باغچه ها تنها شماري از عناصر كالبدي طراحي داخلي در ايران هستند. روش معماران گذشته ايراني در به كارگيري اين عناصر، در راستاي آن بوده تا از جذابيت فُرم كاسته شود و به غناي فضا افزوده گردد. اين همان هندسه همراه با تزئينات است.
به نظر مي رسد طراحي داخلي در ايران، از يك سو در چنبره نوستالژياي تاقچه ها، رف ها و اُرسي هاي قديم گرفتار مانده و از سوي ديگر به دكوراسيون و ابعاد دراماتيك و تزئيني فضاها تقليل يافته است. با تمام اينها، طراحي داخلي فرآيندي است كه همزمان مي بايست سويه هاي زيباشناختي و عملكردي را سامان دهد. طراحي داخلي يك ساختمان، داستاني است كه شخصيت اصلي آن خود انسان است؛ در اين بين حضور او در اين فضا، چگونگي آن و ويژگي هاي فضايي كه انسان در آن قرار مي گيرد، مي تواند تداعي كننده اصولي باشد كه در ادامه ۷ اصل از آنها را مي خوانيد:
۱ - نور را درياب: نور عنصري است كه با آن ديدن اشيا ممكن مي شود. نور مي تواند ريتم خلاقانه اي به يك فضاي داخلي ببخشد. بدون نور، نه فرم را احساس مي توان كرد، نه رنگ را و نه بافت را. نورپردازي در يك فضاي داخلي پيامدهاي مهمي در بردارد. چه بسا نورپردازي مناسب يك فضا آن فضا را خوشامد و چشم نواز كند. نورپردازي در كنار ابعاد زيباشناختي، بعد عملكردي هم دارد. نور مناسب در طول شب در يك فضاي داخلي مي تواند حس محدود بودن يا ابهام و هراس را بر طرف كند. نور مناسب يك اتاق حتي مي تواند چهره آدمي را گرم و صميمي كند. به كمك نورپردازي مي توان يك فضاي داخلي را به جزاير نوراني متنوعي تبديل كرد. پس، از باب مثال، غذاخوري بايد نور ملايم و گرمي داشته باشد يا بهترين نورها براي حمام، منابع نوري كم ولتاژ هستند.
۲ - فرم را بشناس: فرم، توده فيزيكي يك شيء است كه سه بعدي بوده و وزن دارد. فرم معمولاً به پوسته بيروني بنا نسبت داده مي شود، در حالي كه فضاي داخلي هم فرم خاص خود را تشكيل مي دهد. معمولاً فرم فضاي داخلي تابعي از عوامل مختلف است. دسترسي ها و سيركولاسيون مهمترين اين عوامل هستند. هر چند نمود فرم بيشتر در پوسته بيروني يك بنا است با اين حال نمود بيرون و درون مي تواند يك شكل نباشد.
فرشته
۳ - فضا را احساس كن: فضا را محدوده در دسترس كاربران دانسته اند. در طراحي داخلي معمولاً استفاده مؤثر از فضا و ارتباط آن با محيط، مهم است. مسأله اي كه در رابطه با فضا مطرح مي شود، رعايت ابعاد انساني در طراحي داخلي است. از قرن ها پيش رويكرد عمده فيلسوفان و معماران به عنصر فضا، برجسته بوده است. در طي سال هاي اخير هم ارتباط بين ابعاد انساني با فضاهاي داخلي به يكي از فاكتورهاي مهم طراحي بدل شده كه از آن تحت عنوان ارگونومي يا كار پژوهي در ديد كلي و اندام سنجي (Anthropometry) در ديد جزئي، ياد مي شود. در طراحي داخلي مي بايست رابطه درسـت انسان با فضا تعريـف شود و ابعاد بدن انسان ها براي سهولت دسترسي هاي فضايي مد نظر قرار گيرد.
۴ - بافت را لمس كن: بافـت مشخصـه اي از يك شيء اسـت كه با لمس كـردن يا ديدن به چشـم مي آيد. بافت مي تواند نرم يا خشن، كشيده يا برجسته، زبر يا مخملين و يا ابريشمي باشد. در طراحي داخلي پوسته ها و سطوح فضايي معمولاً بسته به عملكرد هر فضا تغيير مي كند. چه بسا طراحي داخلي يك خانه نيازمند سطوحي نرم و منعطف باشد، اما فضاي داخلي يك سينما چنين سطوحي را برنتابد.
۵ - شكل را بيازماي: شكل، خط بيروني يك شيء را تشكيل مي دهد. در معماري معمولاً شكل و فرم را با هم اشتباه مي گيرند. شكل يا صورت معادله كلمه Shape فرنگي است؛ در حالي كه فرم املاي فارسي همان Form است. معمولاً شكل ها يا طبيعي هستند يا غيـرقابل مشاهـده يا هندسي. در تركيب بندي يك فضا شكل اشيـا عامل تعيين كننده اي است. طراحان داخلي به كمك اين عامل مي توانند تركيبات بصري گوناگوني پديد آورند.
۶ - رنگ را در هم بياميز: در تعريف رنگ آن را خاصيت بصري فرم دانسته اند. در حقيقت عنصر فرم از طريق رنگ معنا مي يابد. رنگ در طراحي داخلي احساس آدمي را تحت تأثير قرار داده و روي فرم تأكيد مي كند، ضمن آنكه رنگ، حس مقياس را هم موجب مي شود. كاربرد رنگ هم، از يك فضاي داخلي به فضاي ديگر فرق مي كند و در كاربرد رنگ، توجه به خصلت هاي رواني آدميان ضرورت تام دارد.
۷ - حجم را بشناس: حجم عنصر مهم طراحي داخلي است. در معماري سنتي ايران، شاهد فضاهاي پر و خالي احجام معماري هستيم. مقرنس ها و گوشواره ها خود بخشي از احجام خالي هستند. در اين معماري مسايل حجمي اهميت زيادي دارد. ما فضاي داخلي را به واسطه لايه بيروني بنا درك مي كنيم. اين لايه بيروني در حقيقت همان حجم كلي بناست. در معماري مدرن، معمار به انتزاع و جدايي پوسته يا حجم بنا از درون آن مي انديشد و اين جاست كه ديوارها و سقف ها، فضايي تاكيدي ايجاد مي كنند و خود را از قيد و بندهاي فضاي داخل رها مي كنند. اين جا طراحي داخلي به مثابه يك سامان يا روش معمارانه مطرح مي شود
زعفرانیه
به نظر مي رسد طراحي داخلي در ايران، از يك سو در چنبره نوستالژياي تاقچه ها، رف ها و اُرسي هاي قديم گرفتار مانده و از سوي ديگر به دكوراسيون و ابعاد دراماتيك و تزئيني فضاها تقليل يافته است. با تمام اينها، طراحي داخلي فرآيندي است كه همزمان مي بايست سويه هاي زيباشناختي و عملكردي را سامان دهد. طراحي داخلي يك ساختمان، داستاني است كه شخصيت اصلي آن خود انسان است؛ در اين بين حضور او در اين فضا، چگونگي آن و ويژگي هاي فضايي كه انسان در آن قرار مي گيرد، مي تواند تداعي كننده اصولي باشد كه در ادامه ۷ اصل از آنها را مي خوانيد:
۱ - نور را درياب: نور عنصري است كه با آن ديدن اشيا ممكن مي شود. نور مي تواند ريتم خلاقانه اي به يك فضاي داخلي ببخشد. بدون نور، نه فرم را احساس مي توان كرد، نه رنگ را و نه بافت را. نورپردازي در يك فضاي داخلي پيامدهاي مهمي در بردارد. چه بسا نورپردازي مناسب يك فضا آن فضا را خوشامد و چشم نواز كند. نورپردازي در كنار ابعاد زيباشناختي، بعد عملكردي هم دارد. نور مناسب در طول شب در يك فضاي داخلي مي تواند حس محدود بودن يا ابهام و هراس را بر طرف كند. نور مناسب يك اتاق حتي مي تواند چهره آدمي را گرم و صميمي كند. به كمك نورپردازي مي توان يك فضاي داخلي را به جزاير نوراني متنوعي تبديل كرد. پس، از باب مثال، غذاخوري بايد نور ملايم و گرمي داشته باشد يا بهترين نورها براي حمام، منابع نوري كم ولتاژ هستند.
۲ - فرم را بشناس: فرم، توده فيزيكي يك شيء است كه سه بعدي بوده و وزن دارد. فرم معمولاً به پوسته بيروني بنا نسبت داده مي شود، در حالي كه فضاي داخلي هم فرم خاص خود را تشكيل مي دهد. معمولاً فرم فضاي داخلي تابعي از عوامل مختلف است. دسترسي ها و سيركولاسيون مهمترين اين عوامل هستند. هر چند نمود فرم بيشتر در پوسته بيروني يك بنا است با اين حال نمود بيرون و درون مي تواند يك شكل نباشد.
فرشته
۳ - فضا را احساس كن: فضا را محدوده در دسترس كاربران دانسته اند. در طراحي داخلي معمولاً استفاده مؤثر از فضا و ارتباط آن با محيط، مهم است. مسأله اي كه در رابطه با فضا مطرح مي شود، رعايت ابعاد انساني در طراحي داخلي است. از قرن ها پيش رويكرد عمده فيلسوفان و معماران به عنصر فضا، برجسته بوده است. در طي سال هاي اخير هم ارتباط بين ابعاد انساني با فضاهاي داخلي به يكي از فاكتورهاي مهم طراحي بدل شده كه از آن تحت عنوان ارگونومي يا كار پژوهي در ديد كلي و اندام سنجي (Anthropometry) در ديد جزئي، ياد مي شود. در طراحي داخلي مي بايست رابطه درسـت انسان با فضا تعريـف شود و ابعاد بدن انسان ها براي سهولت دسترسي هاي فضايي مد نظر قرار گيرد.
۴ - بافت را لمس كن: بافـت مشخصـه اي از يك شيء اسـت كه با لمس كـردن يا ديدن به چشـم مي آيد. بافت مي تواند نرم يا خشن، كشيده يا برجسته، زبر يا مخملين و يا ابريشمي باشد. در طراحي داخلي پوسته ها و سطوح فضايي معمولاً بسته به عملكرد هر فضا تغيير مي كند. چه بسا طراحي داخلي يك خانه نيازمند سطوحي نرم و منعطف باشد، اما فضاي داخلي يك سينما چنين سطوحي را برنتابد.
۵ - شكل را بيازماي: شكل، خط بيروني يك شيء را تشكيل مي دهد. در معماري معمولاً شكل و فرم را با هم اشتباه مي گيرند. شكل يا صورت معادله كلمه Shape فرنگي است؛ در حالي كه فرم املاي فارسي همان Form است. معمولاً شكل ها يا طبيعي هستند يا غيـرقابل مشاهـده يا هندسي. در تركيب بندي يك فضا شكل اشيـا عامل تعيين كننده اي است. طراحان داخلي به كمك اين عامل مي توانند تركيبات بصري گوناگوني پديد آورند.
۶ - رنگ را در هم بياميز: در تعريف رنگ آن را خاصيت بصري فرم دانسته اند. در حقيقت عنصر فرم از طريق رنگ معنا مي يابد. رنگ در طراحي داخلي احساس آدمي را تحت تأثير قرار داده و روي فرم تأكيد مي كند، ضمن آنكه رنگ، حس مقياس را هم موجب مي شود. كاربرد رنگ هم، از يك فضاي داخلي به فضاي ديگر فرق مي كند و در كاربرد رنگ، توجه به خصلت هاي رواني آدميان ضرورت تام دارد.
۷ - حجم را بشناس: حجم عنصر مهم طراحي داخلي است. در معماري سنتي ايران، شاهد فضاهاي پر و خالي احجام معماري هستيم. مقرنس ها و گوشواره ها خود بخشي از احجام خالي هستند. در اين معماري مسايل حجمي اهميت زيادي دارد. ما فضاي داخلي را به واسطه لايه بيروني بنا درك مي كنيم. اين لايه بيروني در حقيقت همان حجم كلي بناست. در معماري مدرن، معمار به انتزاع و جدايي پوسته يا حجم بنا از درون آن مي انديشد و اين جاست كه ديوارها و سقف ها، فضايي تاكيدي ايجاد مي كنند و خود را از قيد و بندهاي فضاي داخل رها مي كنند. اين جا طراحي داخلي به مثابه يك سامان يا روش معمارانه مطرح مي شود
زعفرانیه
No comments:
Post a Comment